گروه : اخبار ویژه / یادداشت و مقاله
- نویسنده : مدیر مسئول
- 03 آذر 1400
- کد خبر 7293
- 654 بازدید
- دیدگاهها برای مقاله: بررسی اسلام شناسی ادوارد سعید و عدم میدان داری اسلام شناسی او در ایران بسته هستند
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
مهدی جنتی کارشناسی ارشد تاریخ تمدن با بررسی اسلام شناسی اسلام سعید در قالب زیر به بررسی این مطلب پرداخته است و دلیل اهمیت این بررسی از آنجاست که ادوارد سعید که مدافع حقوق مسلمانان و فلسطینان است در گزارش و اسلام شناسی خود نامی از ایران نبرده و فرصتی برای تبیین ایران به عنوان یکی از کشورهای اسلامی برده نشده است.
جکیده:
از همان زمانی که غرب و اروپای مسیحی کوشید هویتی مشخص برای خویش پردازش کند، تعریف شرق به مثابه «دیگری» ضرورت یافت و غرب تلاش کرد خود را در ساختار آن روزگار در تقابل با این دیگری تعریف کند. به بیان دیگر، شرق آن دیگری بود که غرب برای هویت یابی می باید از آن فاصله بگیرد و این فاصله گیری مستلزم شناخت این دیگری بود. غرب مدرن باید این دیگری را تعریف می کرد تا خود را در برابر آن و در تفاوت با آن تعریف کند. در همین راستا شرق شناسی شکل گرفت تا آغازی به غیریت سازی شرق باشد.
شرق شناسی یکی از مهمترین منظومه های معرفتی است که در دوران جدید شکل گرفت و از همان آغاز، هدفی جز شناخت و دانش محض را برآورده می کرد. این هدف عبارت بود از هویت سازی برای اروپا در برابر دیگری ها. شرق به منزله تجربه ای متفاوت به تشخیص اروپا در هیات هویتی مستقل کمک می کرده و تکمیل کننده و مشخص کننده تمدن، فرهنگ و هویت اروپا بوده است و شرق شناسی نیز به بیان عقیدتی و فرهنگی و شناخت این موضوع می پردازد و بدین ترتیب، گفتمانی غربی درباره شرق به شمار می رود.
پیشینه و قدمتی که شرق از نظر فرهنگ و تمدن دارد، امری است مسلم و غیرقابل انکار، از این رو غربیان زمانی که خواستند به تحول فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بپردازند، به دنبال شالوده ای بودند که بر اساس آن بتوانند نمودهای فرهنگی خود را پی ریزی کنند. آنها با تحقیقات خود می خواستند با خوار کردن و بدوی شمردن فرهنگ شرق، تحقیر نمودهای فرهنگی آنها و نادیده گرفتن فرهنگهای کهن شرق و القای این شبهه که تفکر غربی نسبت به مسایل جهان و طبیعت شناسی، دیدی عینی و تجربی دارد و فرهنگ شرقی دیدی شاعرانه و تخیلی دارد و اصولا گذشته گرا و سنت پرست است، تلقین کنند که ادامه حیات جوامع شرقی با حفظ این فرهنگ جهان بینی های تنگ در حکم درجا زدن، عقب ماندن و پس افتادن از قافله علم و تمدن غرب است. در نتیجه اگر می خواهند پیشرفت کنند، باید در صورت و ماده، در ظاهر و باطن از غرب پیروی کنند و آن را الگوی توسعه و پیشرفت خود قرار دهند. از این رو این برخورد و شناختی که غرب از شرق و اسلام دارد فاقد ارزش های تکاملی شرق و نگاه دین باورانه ای است که در اسلام وجود دارد.
بررسی ادوارد سعید، منتقد و نویسنده ی ادبی و سیاسی اجتماعی فلسطینی الاصل آمریکایی، که بین سال های ۱۹۳۵ تا ۲۰۰۳ زیسته است، و شهرتش را مدیون کتاب «شرق شناسی» است و در مجامع علمی با این کتاب شناخته می شود؛ باعث شد اصطلاح شرق شناسی امروزه رنگ و بویی به سمت وی بگیرد و وقتی حرف از این واژه به میان میآید بیشتر اشاره به اثر و گفتمان سعید دارد تا رشته ای دانشگاهی که به مطالعهی ادبیات و فرهنگ و تاریخ شرق بپردازد. وی در دوران زندگی خود، مدافع حقوق مردم فلسطین بود و در این باره کتابهایی نگاشت که به فارسی نیز ترجمه شده است.
از این رو میتوان وی را فردی آرمان طلب و مدافع حقوق شرقیان نیز دانست و بررسی کتاب حجیمش میتواند راه گشای علمی خوبی برای مقایسهی اندیشههای وی با همترازانش از جمله فوکو و چندین نویسنده شرق شناس عربی دیگر باشد.
بیان مسأله و ضرورت:
ویژگی شرقشناسی بر اساس این اعتقاد بنیانگذاری شده است که غرب بیحرفوحدیث، بر شرق برتری دارد و به دلیل اینکه شرق ناتوان از شناخت خود است، شرقشناسی میخواهد به آنان کمک کند تا خود را بشناسند پس آیا میشود با مطالعه و بررسی کتاب ادوارد سعید، و تأثیر افکارش بر جوامع مسلمان و حتی ایران و اسلام وی را یگانه پرچمدار شرق شناسی مدرن اسلامی و مدافع حقوق مسلمانان دانست؟
اصطلاحات:
واژه شرق شناسی:
واژه «شرقشناسی» عموماً در سدههای هجدهم و نوزدهم برای اشاره به کار شرقشناس یا پژوهشگری که به زبان و ادبیات شرق تسلط داشت به کار گرفته میشد. در حوزه هنر نیز این واژه به شخصیت، سبک یا کیفیتی که خاص ملتهای شرقی است اشاره میکرد. اما در بیست سال انتهایی سده هجدهم و بیستوپنج سال ابتدای سده نوزدهم، این واژه با توجه به سلطه بریتانیا بر هند، معنای سومی به خود گرفت: «این معنای سوم به رویکردی «محافظهکارانه و رمانتیک» به مسائل حکومتی اشاره میکرد که بر سر راه کارگزاران کمپانی هند شرقی قرار داشت. طبق این رویکرد، زبانها و قانونهای بخشهای مسلمان و هندوی هند نباید نادیده گرفته یا جایگزین میشدند، بلکه باید از آنها در حکم بنیان نظم اجتماعی سنتی استفاده میشد.
چهارمین تغییری که در معنای واژه شرقشناسی رخ داد، به دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم بازمیگردد. در این دوره، «شرقشناسی» علاوه بر معناهای پیشین به یک ساخت نهادی نیز اشاره داشت. نهادی رسمی که برای رسیدگی به امور شرق در غرب تاسیس شده بود. سویههای منفی رویکرد شرقشناسانه از این دوره به بعد جلوهگری بسیاری یافت. از این پس شرقشناسی نوعی از اندیشهورزی تلقی میشد که بر تفاوت بنیادین هستیشناختی میان انسان شرقی و انسان غربی مبتنی بود. این رویکرد ابزاری ایدئولوژیک در دست امپریالیسم غربی برای سلطه تلقی شد. سلطه بر مسلمانان، سیاهان، اعراب فلسطینی، زنان و…
این تغییر معنا محصول تلاش اندیشمندانی بود که در شرق میزیستند. اندیشمندانی نظیر انور عبدالملک جامعهشناس مصری، عبداللطیف طیباوی تاریخدان سوری، ادوارد سعید منتقد ادبی فلسطینیالاصل و در کنار آنها اندیشمندان غربی متمایل به نگرشهای چپ نظیر برایان اس. ترنر جامعهشناس انگلیسی.
تاریخچه و معرفی ادوارد سعید:
ادوارد سعید در سال ۱۹۳۵ در بیت المقدس و در خانواده ای مسیحی به دنیا آمد و آخرین سمت وی نیز پیش از فوت در سال ۲۰۰۳، مقام استادی زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا بود.
سعید به عنوان یک فعال سیاسی فلسطینی، سالها برای ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی تبلیغ کرد. او همچنین از ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۱عضو مستقل مجلس ملی فلسطین بود و به اعلام استقلال کشور فلسطین رأی مثبت داد، اما در سال ۱۹۹۱در اعتراض به پیمان اسلو از مجلس خارج شد و آن را «ابزاری برای تسلیم فلسطینیان» خواند.
سعید مسیحی آوارهای فلسطینی است که در سال ۱۹۴۸، قبل از اشغال بیت المقدس شرقی، ابتدا به قاهره و سپس به آمریکا مهاجرت کرد. وی دارای مدرک کارشناسی ادبیات انگلیسی از دانشگاه پرینستون و کارشناسی ارشد و دکترای ادبیات از دانشگاه هاروارد آمریکاست که تز دکترای خود را تحت نظر جوزف کنراد نگاشته است. او بلافاصله بعد از اخذ مدرک دکترا، در دانشگاه کلمبیای آمریکا شروع به تدریس ادبیات تطبیقی و زبان انگلیسی کرد. وی همچنین در دانشگاههای هاروارد و جان هاپکینز نیز درس گفته است.
سعید به زبانهای فارسی و عربی و نیز فرانسه، ایتالیایی، آلمانی و لاتین مسلط بود و در موسیقی نیز صاحب نظر بود. در سال ۱۹۹۲ به سرطان خون مبتلا شد و بعد از اینکه متوجه بیماریاش شد، دوباره به دنیای موسیقی بازگشت و دست به اقدام بی مانندی زد و گروه موسیقیای متشکل از استادان فن موسیقی از اتباع اسرائیل و فلسطین تشکیل داد که نام آن را کنسرت دو گانهی شرقی غربی نهاد.
ادوارد سعید یکی از اساتید ممتاز ادبیات تطبیقی است که زادگاه وی در بیت المقدس و کشور فلسطین است و یکی از نظریه پردازان پسا استعماری به شمار می رود. وی عضو شورای ملی فلسطین است و یکی از نقادان مطرح سیاست های خارجی آمریکا، به ویژه در مورد جنگ خلیج فارس بود، در همان حال بر فساد و بی لیاقتی فلسطینی ها هم نقد داشت. ( الیوت و ترنر ، ۱۳۹۰ ، ۶۷۲ )
متاسفانه ادوارد سعید آن چنان که باید در ایران مطرح نیست و با اینکه امروزه در ادبیات علمی کشور مخصوصا در علوم اجتماعی سخن از بومی سازی است جای امثال ادوارد سعید که نقد هایی بر شرق شناسی داشته اند بسیار خالی می باشد. به هر روی سعید رهاوردهای مهمی در نظریه اجتماعی و ادبی به ارمغان آورد و در این نوشتار بیشتر به مطالب کتاب شرق شناسی و نقد روشنفکران و استعمارگری او پرداخته می شود. ادوارد سعید معتقد است که شرق شناسی عبارت است از نوعی سبک فکر و اندیشه که بر مبنای یک تمایز بود شناختی و معرفت شناختی بین شرق و غالب موارد غرب قرار دارد. و خلاصه کلام آنکه شرق شناسی عبارت از نوعی سبک غربی در رابطه با ایجاد سلطه، تجدید ساختار، دانش آمریت و اقتدار بر شرق است.(سعید ، ۱۳۸۹ : ۱۵ – ۱۶ )
روش کار سعید:
سعید از ایده دانش- قدرت و ایده گفتمان میشل فوکو، از ایده هژمونی گرامشی، از نظریات جووانی باتیستا ویکو درباره تاریخ، از کتاب محاکات اریش اویرباخ و از نظریه ریموند شواب در کتاب «رنسانس شرقی» استفاده کرد.
به همین دلیل کتاب سعید کتابی است که روش شناسی ای که برای خوانش متون ارائه می دهد، متفاوت از کتاب هایی است که پیش از آن درباره شرق شناسی نوشته شده بود.
سعید سعی کرد همه این جنبه ها را با نقد ادبی نیز گره بزند و رمان قرن نوزدهم را در کتابش تحلیل کرد. زمانی که ادوارد سعید وارد فعالیت دانشگاهی شد؛ یعنی در سال های دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نقد نو و سپس ساختارگرایی که رویکردهایی تماما متن محور بودند، بر فضای نقد و نظریه ادبی آمریکا غلبه داشتند؛ ولی سعید مخالف روش های صرفا متن محور بود و اعتقاد داشت که فرم همواره بافت مند است.
این مسئله مهمی است که سعید در کتاب شرق شناسی به آن اشاره می کند؛ یعنی بافت فرهنگی و سیاسی و اجتماعی متن را نباید مجزا از فرم آن در نظر گرفت. سعید همچنین معتقد بود که مشکل نقد ادبی زمانه اش نقش گرایی افراطی است؛ یعنی اینکه به نقش و کارکردهای فرمی متن توجه بیش از حد می شود. در عوض سعید معتقد بود باید متن را یک رویداد فرهنگی در نظر بگیریم و به این نکته توجه داشته باشیم که معنا در تعامل فرم و بافت شکل می گیرد. به همین دلیل سعید در پس کشف مناسبات متن با تاریخ و جهان پیرامون بود.
علت مطرح شدن کتاب شرق شناسی ادوارد سعید از نظر مک فی:
او می گوید قبل از شرق شناسی سعید کارهای زیادی در این باره نوشته شده بود؛ انور عبدالملک و عبدالطیف تباوی مقالاتی چاپ کرده بودند، برایان ترنر کتاب «مارکس و پایان شرق شناسی» را نوشته بود، نورمن دنیل کتاب «اسلام و غرب» را نوشته بود و بسیاری آثار دیگر که مک فی با انصاف همه آنها را بر می شمرد و نقاط قوت هر یک را برای ما یادآور میشود؛ اما نکته جالبی که مک فی اشاره می کند، این است که می گوید این همه کتاب قبل از کتاب ادوارد سعید نوشته شده بود که به شرق شناسی به عنوان دانشی که غرض ورز و متاثر از خواست قدرت غرب است، می تاختند؛
اما چرا فقط کار سعید مطرح شد؟ او دو دلیل را برای این اتفاق برمی شمرد. اولین دلیل این است که سعید آرای ضدو نقیض قبل از خود را یک جا جمع کرده است. دلیل دوم این است که تحلیل تاریخی و اجتماعی سعید تحلیلی است که بر اساس یک روش شناسی علمی استوار است. علاوه بر این سعید تلاش کرد به تحلیل خود بعد نقد ادبی را هم اضافه کند؛ یعنی سعی کرد از تئوری های نقد ادبی استفاده کند و بر اساس آن تحلیلی ارائه دهد که جنبه های گوناگونی دارد.
معرفی کتاب شرق شناسی سعید:
«شرق شناسی» در میان آثار سعید، شاخصترین کتاب وی به شمار میرود که تا پیش از ترجمه به زبان فارسی به ۲۵ زبان زنده دنیا ترجمه شده است و این برای خود سعید هم تعجب آور بود که چگونه کتابی که ناشران نیویورکی رد کرده بودند و از چاپ آن امتناع می ورزیدند، در مدت کوتاهی، چنین مورد اقبال جهانیان قرار گرفته است.
کتاب شرقشناسی به بیش از ۲۶ زبان دنیا ترجمه شده است و این برای خود سعید هم تعجبآور بود که چگونه کتابی که ناشران نیویورکی رد کرده بودند و از چاپ آن امتناع میورزیدند، در مدت کوتاهی، چنین مورد اقبال جهانیان قرار گرفته است.
او در این کتاب با نگاهی به آراء متفکرانی چون میشل فوکو و آنتونیو گرامشی و آمریت دانش غرب نسبت به شرق وهمچنین قدرتی را که غرب به شرق تحمیل کرده و نیز دیدگاههای غربی درباره شرقشناسی را به چالش کشیده است.
وی در بخشی از مقدمه کتاب خود درباره آن مینویسد: «شرق شناسی تاریخ فروپاشی فردی و ملی است. هدف از نوشتن، آن رهایی روشنفکران از زنجیرهای اندیشه هایی مانند شرق شناسی است.»
از سال ۱۹۹۳ تا زمان مرگ سعید، تمامی مقالات وی در وبلاگش منتشر می شده است. وی در مجموع حدود ۱۵۰ مقاله ی آنلاین در سال های آخر عمرش نگاشته و در وبلاگش قرار داده است. تأثیر سعید در جهان غرب و شرق به این دلیل بود که مقالات وی به شکل وسیعی ترجمه و توسط لینک های گوناگونی پشتیبانی شده است. هدف کتاب سعید اثبات این نکته است که هر گونه فعالیت مستشرقان، اعم از پژوهش های تاریخی، هنری و حتی موسیقایی، ابزاری در دست استعمار و در خدمت امپریالیسم است.
واژه ی شرق شناسی اگرچه در شکل کلی خود، رشته ای دانشگاهی است که در مورد فرهنگ، تاریخ، هنر، زبان و… جهان شرق، به خصوص کشورهای اسلامی و خاورمیانه و خاور نزدیک، به مطالعه و بررسی می پردازد؛ اما در محافل دانشگاهی و علمی، این واژه بیشتر یادآور اثر ادوارد سعید یعنی «شرق شناسی» است که یکی از بنیان های نظری متون پسااستعماری محسوب می شود که آن را تحت عنوان پست کلونیالیسم می شناسیم. امروزه در فرهنگ ها، شرق شناسی اشاره به گفتمان ابداعی سعید دارد.
اثر ادوارد سعید، نمونه ی بارز و ماندگارِ مطالعات پسااستعماری است که نحوه ی بازنمایی شرق در غرب را بررسی و نقد می کند. سعید در شرق شناسی ویژگی های گفتمانیِ آن بخش از دانش را توضیح می دهد که در قرن نوزدهم توسط محققان تعلیم دیده، سفرنامه نویسان، شاعران و رمان نویسان پدید آمد؛ دانشی که عملاً شرق را نه به عنوان جامعه و فرهنگی که براساس شرایط خود عمل می کند، بلکه همچون مخزنی برای دانش غربی ساخت.
به زعم سعید، توصیفی که از این کشورهای استعمار شده ارائه می شد به گونه ای بود که آن ها را خوار جلوه می داد، آن ها را به عنوان تصویری منفی، به عنوان «غیر» یا «دیگر» می ساخت؛ تا تصویری مثبت و متمدن از جامعه ی غرب ارائه شود. این بازنمایی ها عمدتاً در انطباق با قالب های گفتمانیِ خاصی ساختار یافتند که در طول زمان انکشاف یافته بودند، اما از طریق [کثرت] کاربرد و آشنا بودن، خود را برخوردار از ارزش صدق می کردند. هر متن جدیدی که درباره ی شرق نوشته می شد، تصاویر و شیوه های اندیشیدنِ کلیشه ایِ به خصوصی را تقویت می کرد.
»سعید همانند فوکو، گفتمان را صورتِ زبانیِ دانش و قدرت می داند. به لحاظ تاریخی، غربی ها از ابزار قدرت برای بسط و گسترشِ بازنمایی شان از شرق استفاده می کنند؛ بازنمایی هایی که منبع دانش وسیع و گسترده درباره ی شرقی ها شده است» (لافی، ۱۳۹:۲۰۰۷).
سعید در مطالعات مربوط به تصویر کلیشه ای اروپاییان از شرق، می نویسد: « شرق شناسی بدون آن که کشورهای شرق را آن گونه که هستند، بازتاب دهد، گفتمانی است که فرهنگ اروپایی توانست شرق را از لحاظ سیاسی، جامعه شناختی، نظامی، ایدئولوژیکی، علمی و تخیلی در دوران پس از روشنگری، اداره و کنترل و حتی تولید نماید. یک شرق پیچیده، مناسب برای مطالعه در بخش های دانشگاهی، برای نمایش در موزه ها، برای توصیف نظری در رساله های مردم شناختی، بیولوژی، زبان شناختی و تاریخی و… این نوع قدرت، با دانش و رویه های چیزی که فوکو قدرت/ دانش(۲) می نامد، ربط وثیق دارد» (سعید، ۷۳:۱۳۷۱).
بحث سعید درباره ی شرق شناسی، بسیار شبیه به بحث قدرت/ دانش فوکو است. یک گفتمان از طریق رویه های بازنمایی متفاوت، یک شکل دانش نژادپرستانه درباره ی «دیگری» (شرق) تولید می کند که به شدت در فعالیت ها و عملکردهای قدرت [امپریالیسم] درگیر است. البته نکته جالب توجه این است که سعید، قدرت را به گونه ای تعریف می کند که بر شباهت ها یا همانندی های میان فوکو و مفهوم هژمونی گرامشی تأکید دارد. هژمونیِ ایده های اروپایی درباره شرق، برتری اروپا و عقب ماندگی شرق را تثبیت می کند.
به زعم سعید، متون شرق شناسی از طریق فیلترهای هژمونیک، به درون آگاهی غرب تزریق می شود؛ به گونه ای که سوگیری های ایدئولوژیک شان، به صورت حقایق عینی مبنی بر شکاف بزرگ و متمایزکننده بینِ غرب و شرق، عینیت پیدا می کند(لافی، ۱۳۹:۲۰۰۷).
سعید مانند فوکو به چگونگیِ «بازنمایی»(۳) علاقه مند بود؛ یعنی این که یک «دیگری» چگونه ساخته می شود. موضوع بحث وی «شرق» بود؛ یک مجموعه ی مکانی و فرهنگی ناآشنا که توانست در طول قرن ها توجه اروپاییان را به خود مشغول دارد و در میان آن ها ترس ها و هیجاناتی را دامن بزند. «شرقی ها»ی سعید از جنبه هایی همانند دیوانگان، منحرفان و تبهکاران فوکو هستند. همه ی آن ها موضوع گفتمان ها و روایت های نهادینه شده هستند که شناسایی، تحلیل و کنترل می شوند ولی هرگز به آن ها اجازه سخن گفتن داده نمی شود. همه ی آنان در شرایط «دیگربودگی»(۴) قرار دارند که زاییده ی تفاوت های آن ها با چیزهایی است که عادی، حقیقی و درست تلقی می شوند.
سعید از راه بررسی نوشته های پژوهشگران، بایگانی های دیپلماتیک، سفرنامه ها و آثار ادبی نشان می دهد که چگونه اروپاییان در دوران پس از عصر روشنگری، نخست «شرق» را به گونه ای «نوشتاری» تصاحب کردند.
وی عقیده دارد که این تقاضا از طریق گفتمان تفاوت، که او آن را «شرق شناسی» می داند، امکان پذیر شد. به گفتهی سعید، شرق شناسی به عنوان مجموعه ای از دانش و نظام بازنمایی توانست شرق را همچون «دیگرِ تمدنیِ» خاموش اروپا تصویر کند.
او می نویسد: «اظهار نظرها و مواضع «شرق شناسانه» معاصر، مطبوعات و ذهن عوام را پُر کرده اند. برای مثال، در مورد عرب ها این طور تصور می شود که آنان شتر سواران تروریست و شهوت پرستی هستند که [زن های شان] به بینی های خود حلقه هایی آویزان می کنند و ثروت بی کران و ناحق آن ها نیز توهین و هتک حرمتی به تمدن واقعی است. این اظهارات نشان می دهد که با وجود آن که مصرف کننده ی غربی از نظر کمّی به یک اقلیت [در مقایسه با کل جمعیت جهان] تعلق دارد، این حق را دارد که اکثریت مطلق منابع عالم را به خود اختصاص دهد یا مصرف نماید. چرا؟ بدین خاطر که او، برخلاف «انسان شرقی»، انسان حقیقی و واقعی است. امروزه هیچ مورد و مثالی بهتر از آن چه انور عبدالملک(۵) به نام «تفکر سلطه جویانه ی تملک اقلیت ها» و «انسان مداری توأم با اروپا محوری» می خواند، وجود ندارد: یک سفیدپوست طبقه ی متوسط غربی بدین امر که نه تنها مدیریت و بلکه مالکیت دنیای غیر سفیدپوستان حق [خدادادی] اوست اعتقاد کامل دارد، صرفاً بدین خاطر که بنا بر تعریف، آن افراد و انسان ها[ی شرقی] کاملاً به اندازه ی «ما» [غربی ها] انسان نیستند. مثالی از این ناب تر از تفکری غیرانسانی نمی توان به دست داد» (سعید، ۲۱۷:۱۳۷۱).
موقعیت فرودستی که شرق شناسی به شرق نسبت می دهد، همزمان در خدمت شکل دادن به موقعیت برتر غرب است. احساسی بودن، فقدان عقلانیت، بدویت و جباریت شرق، غرب خردورز، دموکرات، پیشرفته و… را می سازد. غرب همیشه به عنوان «مرکز» عمل می کند و شرق یک «دیگری» حاشیهای است که صرفاً از طریق وجودش، مرکزیت و برتری غرب را تأیید می کند.
گفتمان اسلامی از نظر سعید:
در اندیشه ی سعید، اسلام هسته ی اصلی گفتمان و ایدئولوژی شرق شناسیِ امروز است و به سرنوشت یا فرجام خاص آن در چارچوب ساختار عام شرق شناسی همیشه به این صورت نگاه می شود که گویی در وهله ی اول یک چیز یکپارچه است و سپس با دشمنی و وحشت ویژه ای به آن نگاه می شود. یکی از منابع گسترده و فراگیر بازتولید و اشاعه ی گفتمان شرق شناسی و انگاره سازی های منفی از اسلام و مسلمانان، رسانه ها هستند که به عنوان حلقه ی رابط ساختارهای کلان اجتماعی و گفتمانی و آگاهی های فردی عمل می کنند.
در غرب، رسانه ها اسلام را به عنوان خطر و تهدیدی برای جوامع غربی، و مسلمانان را به عنوان متحجر، بنیادگرا، افراطی و جنگ طلب به تصویر می کشند و جنبش های احیاگری اسلامی را تحت عناوین سازمان های تروریستی و بنیادگرا نامگذاری می کنند.
گفتمان های شرق شناسانه (از دیدگاه سعید)
شرق شناسی امروزه سه شکل اساسی به خود گرفته است و به واقع سه گفتمان شرق شناسانه داریم:
۱- شرق شناسی
۲- پساشرق شناسی ادوارد سعید (ضدشرق شناسی)
۳- شرق شناسی وارونه (العظمه و بابی سعید)
مفهوم شرق شناسی از نظر ادوارد سعید:
آن «شرق شناسی» که سعید تألیف کرده یادآور چیزی است که فوکو آن را صورت بندی گفتمانی نام نهاده است. سعید میگوید من از مفهوم میشل فوکویی استفاده کردهام: قدرت کلام، بخشی از فرآیند شناخت و نیز عاملی اساسی در شکل دهی به واقعیت های ملموس و غیرملموس است.
عملکرد تبیینی شرق شناسی (از دیدگاه سعید)
سعید معتقد است شرق شناسی در تبیین خود این گونه عمل می کند:
۱- بین شرق و غرب تفاوت عمیق و مطلقی برقرار است.
۲- بازنمایی جوامع غربی از شرق، نه بر واقعیت، بلکه بر برداشت های ذهنی استوار است.
۳- شرق بدون تغییر و راکد و در نتیجه، قادر به تعریف هویت خود نیست.
۴- شرق مطیع و منقاد و فرمان بردار است.
روایت ی غربی از شرق (از نظر سعید)
وی چهار روایت را در برداشت غرب از شرق دخیل می داند. به عبارتی شرق از دل این روایت ها در اندیشه و جان غربی رسوخ پیدا کرده و معنا یافته است:
- روایت استبداد شرقی
- فقدان تغییر اجتماعی
- نظریه ی شهوت رانی و جنسیت
- فقدان نظم و انضباط اجتماعی
سلطه استعماری – شرق شناسی (از نظر سعید)
سعید گسترش شرق شناسی را همراه با گسترش استعمار اروپاییان می داند و اعتقاد دارد که همراه با مطالعه ی زبان، انسان شناسی، تاریخ و جغرافیا و تمامی جلوه های گوناگون مشرق زمین، شبکه ای از دانش را تشکیل می دهند که شرقی را به ذهن غربی به صورت تصفیه شده نشان می دهد و بعد از عبور از صافی دانش و قدرت ذهن غربی، با شرق شکل گرفته توسط قدرت، شناخته می شود.شرق شناسی از دیدگاه سعید، مجموع مفروضات غلطی است که اندیشه ی غرب را نسبت به شرق متأثر ساخته است. شرق با این دیدگاه «دیگربود» غرب است و از جهتی دیگر، شرق شناسی، به عنوان ساختی از گفتمان ایدئولوژیک غرب، این امکان را برای اروپاییان فراهم نموده است تا بتوانند شرق را به زیر سلطه و تصرف خود درآورد و آن را استعمار کند.
به عبارتی، غرب با شرق شناسی خود، در صدد بود تا به دیدگاه خود درباره ی شرق، مرجعیت بخشد و از این طریق، آن را تحت کنترل خود درآورد. در واقع سعید معتقد است شرق برساختهی ذهن غربی است تا از این طریق، خود را بشناسد و بتواند توجیهی برای تسلط و هژمونی خود بر شرق ارائه کند. وی در کتابش بیشتر به انگلیسیها، فرانسویها و آمریکاییها میپردازد و به سایر شرق شناسیها اشاره نمیکند و به نوع مواجههی آنها با دنیای اسلام و به خصوص غرب معطوف میشود.
ویژگی شرق شناسی بر اساس این اعتقاد بنیان گذاری شده است که غرب بی حرف وحدیث، بر شرق برتری دارد و به دلیل اینکه شرق ناتوان از شناخت خود است، شرق شناسی میخواهد به آنان کمک کند تا خود را بشناسند. به عبارتی، شرق شناسی شرق را هم به شرقیان و هم به غربیان می شناساند. اما همان گونه که گرامشی میگوید، این شناخت موجب شکل گیری هژمونی و سلطه ی غرب بر شرق میشود و چون پتک، این شناخت بر سر شرق می نشیند و آنها را مقهور خود میسازد.
مطالعات آسیایی (از نظر سعید):
یکی از تأثیرات اندیشه ی سعید ظهور و بروز مطالعات آسیایی است. سعید با اتخاذ رویکرد پست مدرن، سعی دارد تا از منظر قدرت، چگونگی پیدایی انسان شناسی و جهان شناسی مطالعات پساشرق شناسی را آشکار سازد. نکته ای که درباره ی گفتمان ادوارد سعید و گفتمان پساشرقی و پسااستعماری ادوارد سعید اغلب نادیده گرفته می شود این است که وی در مورد غرب حکمی کلی صادر می کند و تمام تحقیقات و مطالعات غربیان را دارای هدف استعماری می داند. به عبارتی وی معتقد است غرب با انگیزه ی سیاسی سعی دارد چهره ای مشوه از شرق ارائه نماید تا بتواند به اهدافش برسد. به واقع گفتمان پسااستعماری نسبت به کوشش های فرهنگی و اهداف فرهنگی مستشرقان بی توجه است.
ادوارد سعید، تقابل غرب و شرق
وی به نحو نظام مندی گفتمان شرق شناسی را از جنبه ادبی و عالمانه ای مورد تحلیل قرار می دهد که غربی ها به ظاهر به منظور شناخت شرق پدید اورده اند ف بدین سان، بازنمودهای شرقی که ساکن بودن، احساسی بودن، و غیر عقلانی بودن به صورت جنبه ای ذاتی در می آیند و همین شرق شناسی در واقع به عنوان ابزار سلطه بر شرق عمل می کند. به هر روی می توان اذعان داشت که بیشتر تفسیر ها از فرهنگ هر ملتی ( به طور کلی در این نوشتار دنیای شرق ) معلولی از مناسبات قدرت و مبارزه های قدرت هستند.(الیوت و ترنر،۱۳۹۰ :۶۷۶
در حقیقت شرق شناسی سعید آغاز آن چیزی را رقم می زند که هم اکنون به نظریه پسا استعماری مشهور است و در حقیقت نظر خود را بر ارتباط میان جوامع غربی و جوامعی معطوف می کند که به طور رسمی یا غیر رسمی به دست آنها استعمار شده اند ، به ویژه به این نکته نظر دارد که چگونه این ارتباط انواع گوناگون نگارش را سامان می بخشد (کالینیکوس، ۱۳۸۵ : ۴۶۲(
به هر صورت سعید معتقد است که شرق شناسی از آشیلیوس گرفته تا ویکتور هوگو، دانته و کارل مارکس و تا به امروز را شامل می شود. ( سعید ، ۱۳۸۹ : ۱۶ ) شرق یا اورینت در ادبیات سعید واژه ای است که در زمان ها و مکان های گوناگون به وسیله نیروهای ایدئولوژیک بازگو و بازنمایی شده اند و مورد پرس و جو قرار گرفته اند، که دست بر قضا این نیروها در باختر، غرب یا اکسدینت قرار دارند. به عبارتی دیگر شرق به مثابه موضوعی است که همواره پژوهشگران غربی به مطالعه آن روی آورده اند و هم دیگران را به مطالعه آن فراخوانده اند. در رویکرد غربی از شرق ، همواره شرق ایستا و غیر تاریخی است یا به بیانی بیرون از تاریخ است در حالی که غرب یا باختر به اقتضای مراحل مختلف نوگرایی در گستره تاریخ پرورده شده است. ( الیوت و ترنر ، ۱۳۹۰ : ۶۷۸).
برای این مورد می توان مثالی از کارل مارکس در شیوه تولید آسیایی آورد که معتقد بود هند و چین تاریخ واقعی ندارند. در چشم انداز سعید شرق با ترکیب قدرت و دانش مفهوم سازی شده است و توالی مفاهیم شرق از طریق صورت بندی های تاریخی بین باختر و شرق لز طریق تاریخ امپریالیسم و گسترش استعمار شکل گرفته است. سعید تا جایی پیش می رود که مدعی است شرق شناسی چنان موقعیت ممتاز و مستحکمی به دست آورده است که هیچ کس در مورد شرق، مطالعه، نویسندگی و یا اقدام می کرد نمی توانست کار خود را بدون ملاحظه محذورات فکری و عملی که از طریق شرق شناسی بر او تحمیل شده بود به پیش برد. ملخص کلام این که موضوع شرق، به خاطر گرفتاری شرق شناسی، یک موضوع آزاد و بدون قید و شرط برای فکر و یا اقدام کردن نبود. ( سعید ، ۱۳۸۹ : ۱۷ ).
به هر روی ادوارد سعید معتقد است که شرق یک حقیقت و واقعییت بی جان و بی حرکت در طبیعت نیست. این نیست که شرق صرفا در آنجا حضور داشته باشد همانطور که غرب هم صرفا در جای خاصی حضور ندارد و شرق و غرب همگی ساخته دست انسان هستند. سعید معتقد است که غرب و شرق هر دو ساختارهایی هستند که در ارتباط با نحوه استفاده گوناگون از قدرت ابداع شده اند. ( سعید ، به نقل از جهانبگلو ، ۱۳۸۵ : ۲۰۸ )
بنابراین درست همانند خود غرب شرق هم یک ایده است که برای خودش تاریخچه و سنتی فکری ، تصویری ، و زبانی دارد که به آن در غرب و برای غرب حضور و واقعیت بخشیده است . بدین ترتیب ، این دو واقعیت یعنی غرب و شرق و یا هستی تاریخی ، پشتوانه و تا حدی انعکاس دهنده یکدیگرند . ( سعید ، ۱۳۸۹ : ۱۹ )
در جغرافیای بینش استعماری ، شرق آن بخش از نقشه فکری است که غرب به کمک آن بخشی از نقشه فکری است که غرب به یاری ان از لحاظ تاریخی و از لحاظ سلبی جهت گیری خود را معین کرده است . اسم شرق که نشانگر یک منطقه جغرافیایی است ، فعلش به زبان انگلیسی به معنای جهت گرفتن هم است ؛ پس واژه شرق شناسی، در عین حال نوعی موضع گیری سیاسی و روان شناختی نیز هست که هویت های اجتماعی را در شرایط تعارض اجتماعی و جنسی شکل می دهد . (الیوت و ترنر ، ۱۳۹۰ : ۶۷۹ ).
در ادامه سعید متذکر می شود که اما پدیده شرق شناسی اساسا با سازگاری و توافق درونی شرق شناسی و عقایدش در مورد شرق ( یعنی مشرق زمین به عنوان یک حرفه ) سر و کار دارد ، نه هیچ گونه ارتباط واقعی با یک شرق حقیقی به عبارت دیگر در اینجا ترابط شرق واقعی و شرق شناسی مطرح نیست . سعید باور دارد که اندیشه ها ، فرهنگ ها و تاریخ ها را نمی توان بدون مطالعه نیروی آنها و یا دقیقتر بگوییم ترکیب آنها از قدرت ، درک و یا مطالعه نمود.( سعید ، ۱۳۸۹ : ۲۰ )
به هر روی شرق به زعم سعید یک مفهوم ابداعی و شرق زده شده است و اعتقاد به اینکه چنین اموری به عنوان لازمه تخیل به سادگی به وقوع می پیوندند ، مستلزم ریا و تزویر است . وی خاطرنشان می کند که شرق شناسی صرفا یک فانتزی پوچ اروپایی در مورد شرق نیست بلکه مجموعه آفرینش شده ای از نظریات و روش های اجرایی است که در خلال نسلهای متمادی روی آن سرمایه گذاری های مادی قابل ملاحظه ای به عمل آمده است. ( سعید ، ۱۳۸۹ : ۲۲ ).
نقد ادوارد سعید به شرق شناسی:
در میان نقدهایی که به شرقشناسی وارد شده، نقد ادوارد سعید در کتاب «شرقشناسی» پرنفوذترین و مطرحترین است. احمد کریمی حکاک استاد ادبیات فارسی دانشگاه مریلند که مقدمهای با نام «شرقشناسی، فراز و فرود یک مفهوم» نوشته است، مطلب خود را با ذکر اهمیت کتاب ادوارد سعید آغاز کرده است: «در چهار دههای که از انتشار کتاب شرقشناسی اثر مهم پژوهشگر نامدار ادوارد سعید میگذرد، جهان از بسیاری جهات، از جمله در مبانی و مقولات شناخت متقابل فرهنگهای تمدنساز جهان از یکدیگر، دگرگون شده است و روابط و ارتباطات فرهنگها و شبکههای فرهنگی جهان نیز. مفهوم شرقشناسی در طی این سالها با حمایت و انتقادهای بسیاری روبهرو شده است.»
نقاط ضعف و قوت شرق شناسی ادوارد سعید:
۱) وقتی صحبت از شرق شناسی می شود، اولین نامی که به یاد می آید، ادوارد سعید است که کتاب «شرق شناسی» را در سال ۱۹۷۸ نوشت.
۲) به لحاظ آکادمیک کتاب شرق شناسی او آغازگر رویکرد پسااستعماری بوده است. سعید در این کتاب به واکاوی بازنمایی فرهنگی می پردازد و سعی می کند نقش بازنمایی فرهنگی را در کنترل ساختار هژمونیک قدرت بررسی کند.
۳) از نظر سعید شرق شناسی گفتمانی است که دانش غرب از شرق آن را به وجود آورده است. در این کتاب سعید از ایده های میشل فوکو و ایده دانش- قدرت او استفاده می کند و می گوید کارکرد شرق شناسی خواست قدرت غرب است و این نیز با بهره جویی از تفکرات قالبی و کلیشه سازی صورت می گیرد که غالبا واقعیت بیرونی ندارد.
نقدها به شرق شناسی سعید:
- فقدان ایران در شرق شناسی ادوارد سعید: از نقدهای مهمی که می توان به کتاب سعید وارد ساخت این است که او در مطالعات شرق شناسانه ی خود، هیچ اشاره ای به تمدن و فرهنگ ایرانی نمی کند. بعضی افراد دلایلی برای این مسئله ذکر کرده اند. مثلاً برخی می گویند که سعید اعتقاد داشت چون ایرانی از نژاد آریایی هاست، غرب نسبت به ایران نگاهی دیگر دارد. برخی دیگر ضدیت او با ایران را عامل این کار دانسته اند؛ اما به هر حال، شاید یکی از دلایل عدم اقبال روشن فکران ایرانی به کتاب سعید را فقدان نگاه به سرزمین مان بتوان دانست.
- صادق جلال العظم، از متفکران چپ سوری، در نقد سعید معتقد است که او دچار شرق شناسی واژگونه شده است. در دید او، شرق شناسی واژگونه همان منطق شرق شناسی را دارد و دست به غیریت سازی می زند که هدف اساسی شرق شناسان بوده است. به عبارتی، از نظر العظم، کتاب سعید آثار سلبی بسیاری بر وضعیت فرهنگی اعراب داشته است و با تحریک آنان به موضع گیری نژادپرستانه در برابر غرب، به همان هدف غرب تحقق بخشیده است.
- برنارد لوئیس، از شرق شناسان مطرح آمریکایی، کتاب سعید را عمدتاً ایدئولوژیک می داند و او را متهم می کند که به جای مباحث علمی، سیاست را وارد حوزه ی ادبیات دانشگاهی نموده است. وی این را که برخی شرق شناسان هدف امپریالیستی داشته اند می پذیرد، ولی تعمیم آن را به همه ی اندیشمندان شرق شناس ناروا می داند.
- از نقدهای جدی به «شرق شناسی» سعید کتاب «شرق شناسان»، اثر کریستین دیویس است. وی بر مهم ترین نقطه ضعف اندیشه ی پساشرق شناسی سعید انگشت گذاشته است. سعید برای دفاع از تفکر شرق شناسانه ی خود در استعماری دانستن شرق شناسی، مجبور شده است بر این نکته تأکید نماید که شرق شناسی تنها گفتمان انگلستان و فرانسه است که سابقه ی امپریالیستی و استعماری داشته اند و بدین ترتیب، از پرداختن به روسیه و آلمان و سایر کشورهای اروپایی که در مورد شرق مطالعات عمیق داشته اند و فاقد سابقه ی استعماری نیز هستند، عبور می کند و آن ها را نادیده می گیرد. در نتیجه می توان پروژه ی سعید را نقد شرق شناسی استعماری دانست، نه شرق شناسی به معنای عام آن.
نتیجه گیری:
در نهایت باید به گفته ی سعید، انتظار از کتاب را با هدف نویسنده مورد سنجش قرار داد. سعید در مصاحبه ای که بعدها انجام داد، هدف از نگارش کتاب را این گونه بیان می کند: «آنچه من انجام می دادم (این چیزی بود که من از فوکو آموختم) ارائه ی جعبه ابزاری برای مردم بود. به طور خاص در مردم شناسی، کتاب من این سؤال را مطرح می ساخت که وقتی یک دانش تام وتمام بر شالوده ی قدرتی نابرابر میان دو فرهنگ قرار می گیرد، چه معنایی خواهد یافت. در جامعه شناسی، به ویژه در علوم سیاسی نیز این پرسش طرح می شد که چگونه می توان از جهانی صحبت کرد که نه به صورت بی طرفانه، که به صورت بخشی از جناح بندی های سیاسی دیده می شود. سعید می گوید من نمی خواستم به این سؤال که شرق یا جهان اسلام چیست پاسخ دهم، بلکه قصد من طرح این پرسش ها بود.
در آخر این نوشتار به جمله ای از ادوارد سعید می پردازیم و کار خود را خاتمه می دهیم؛ وی این چنین می آورد که: « شرق شناسی ، برای تعیین استراتژی خود همواره به صورت ثابتی بر این برتری موقعیت خویش ، که در همه روابط، غربی ها را نسبت به شرق در موضع بالاتری قرار می دهد که هرگز دست بالای خویش در همه امور را از دست ندهند، تکیه مینماید.» ( سعید ، ۱۳۸۹ : ۲۳ )
منابع:
۱) سعید، ادوارد، شرق شناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم سعید، ادوارد. (۱۳۸۵).
۲) نقد عقل مدرن ( گفتگوهایی با اندیشمندان مدرن ) رامین جهانبگلو، تهران، نشر فرزان، چاپ سوم الیوت، ترنر و ترنر، برایان (۱۳۹۰).
۳) برداشت هایی در نظریه اجتماعی معاصر، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران، جامعه شناسان، چاپ اول کالینیکوس، الکس. ( ۱۳۸۵).
۴) درآمدی تاریخی بر نظریه اجتماعی، ترجمه اکبر معصوم بیگی، تهران، آگاه، چاپ دوم.
۵) روزنامه شرق، دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰.
https://qomgoya.ir/?p=7293