- نویسنده : مدیر مسئول
- 12 مهر 1402
- کد خبر 19011
- 308 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
به گزارش قم گویا به نقل از پایگاه خبری آستان بهارستان؛ ابزار کارش محدود به چند قلمو و قوطی رنگ و پارچه است؛ قلموها را کنار هم روی یک روزنامه میچیند، پارچه را پهن میکند و قوطیهای رنگ را روی میز میگذارد.
سالها خطاطی، تبحر و سرعت عمل بالایی را به او داده، بیتوجه به اطراف در کار خودش غرق میشود نگاهی به پارچه میکند خط را در ذهنش طراز میکند؛ ابتدا قلموی پهن را در دست میگیرد و در رنگ فرو میبرد و آن را میکشد روی پارچه و اسامی متبرک را خوشنویسی میکند.
با نوک قلموی نازک زیر وزبرها را میگذارد و ماهرانه برق شمشیر امیرالمومنین(ع) را در سر شمشیر ذوالفقار ایجاد میکند
تا انتهای نوشته سکوت ادامه دارد و حتی یک بار سر را بالا نمیآورد و یک کتیبه دو متری را بدون شابلون زدن، در ۱۰ دقیقه کامل میکند.
۴۲ سال زندگی با رنگ و قلمو
سیدحسین میرفتاح اصل هنرمند خوشنویس مذهبی قم را میگویم که میهمان دفتر رسانه ما شد و خطی را به عنوان هدیه برای ما نوشت.
وی سال ۶۰ در ۱۳ سالگی در پایگاههای بسیج اقدام به پارچه نویسی میکند؛ سال ۶۲ ازطرف جهادسازندگی به شوش دانیال اعزام شده و سال ۶۳ به منطقه کردستان میرود و عضو فعال سپاه وبسیج میشود و سال۶۶ به منطقه عملیاتی شلمچه میرود و کارهای فرهنگی و تبلیغاتی دوران جنگ تحمیلی را برعهده میگیرد.
پس از جنگ هم به پایگاه بسیج میرود و پس از رحلت امام خمینی(ره) در مغازهای، کار خطاطی و تابلوسازی را تا امروز همچنان با شور وشوق ادامه میدهد.
ما را مینشاند پای خاطرات ۴۲ ساله خود از خطاطی نامهای مقدس اهلبیت(س) روی پلاکاردها و سربند بسیجیان دوران جنگ تا پارچه و کاغذ و پلاکاردهای هیاتهای مذهبی و روضههای خانگی در نمایشگاههای امروز.
می گوید: آن زمان پشت لباسها «یا زیارت یا شهادت» و روی بیشتر سربندها نام «فاطمه زهرا(س)» «امام حسین(ع)» «یا ثارالله» و «یا قمر بنی هاشم» مینوشتم؛ خبر شهادت بچه ها را که میدادند همان لحظه پلاکارد مینوشتیم و حجله درست میکردیم.
چند سال متوالی کار ما این بود که بلافاصله پس از تحویل سال، با دیگر بسیجیها پول روی هم میگذاشتیم و روی فیبر «وان یکاد» میچسباندیم و با یک شاخه گل به خانه شهدا میرفتیم.
زمان جنگ در بخش تبلیغات سپاه قم سه چهار روز یکبار یک وانت پارچه میآمد ما تمام میکردیم؛ چهار تا پنج خطاط هر روز پنج پلاکارد باید برای شهدا، زمان اعزام ها، مناسبتها و تبلیغات شهری مینوشتیم و عدهای هم پلاکاردها را دوخت و چوب میزدند و در سطح شهر نصب میکردند.
ایجاد کارهای منحصر به فرد
آن زمان همه پارچههای پلاکارد با عرض ۹۰ سانت بود اما برای شهید هادی رحیمیتنها برای نخستین بار یک پلاکارد روی پارچه عرض ۱۴۰ نوشتم که در خیابان آذر نصب شد؛ مردم پرسوجو میکردند که این را چه کسی نوشته و از آن به بعد مراجعه میکردند تا روی پارچه بزرگ تبلیغات را بنویسم.
خرداد سال ۶۶ به مناسبت بزرگداشت شهدا و در راس آن دکتر چمران یک توپ پارچه را به هم دوختیم به عرض سه متر و۶۰ سانت و طول ۱۰ متر شد که با استاد رضاییان روی آن نوشتیم «شهید نظر میکند به وجهالله»؛ پلاکارد بخش بزرگی از خیابان را گرفته بود؛ نیروهای سپاه و بسیج شهرهای دیگر آمده و تعجب کرده بودند زیرا آن زمان کار جدید و زیبایی بود.
پس از فوت امام بسیجیان رها شدند
سال ۶۸ که امام خمینی(ره) فوت کردند ساعت دو ونیم شب برای چاپ اعلامیه مجلس ترحیم یک نفر آمد و من را به لیتوگرافی برد تا ساعت چهار صبح اعلامیه رحلت امام را با قلم ومرکب نوشتم؛ قرار بود ساعت هشت صبح چند هزار نسخه به صورت رنگی چاپ و در تمام استان قم پخش شود؛ آن زمان کار رنگی سخت بود و چهار فیلم زینک در رنگهای مختلف تهیه و کار انجام شد.
نیمه شعبان سال ۷۰ برای کتابخانه آیت الله نجفی روی پارچه بزرگ «یا مهدی ادرکنی» نوشته و یک گل رز جلوی آن کشیدم چسب چوب را با رنگ مخلوط کردم و هر رنگ اکلیل را در نمک پاش جداگانه ریختم و از هر رنگی که استفاده می کردم با نمکپاش روی آن اکلیل میریختم که یکی از بهترین و زیباترین کارهای من بود که تا آن زمان اصلا انجام نشده بود؛ پس از نصب آن، از سوی مدرسه فیضیه سفارش کار دادند و برای آنان هم انجام دادم.
تا سال ۷۴ به فعالیت در پایگاه بسیج ادامه دادیم اما حتی یک نفر نیامد بپرسد شما چه کسی هستید و چه اقدامی انجام می دهید؟ بودجه هم نداشتیم؛ ناچار کار در پایگاه را رها کردیم.
ایجاد غرفه خوشنویسی برای نخستین بار
سال ۸۷ (حدود ۱۵ سال پیش) شاید برای نخستینبار در نیمهشعبان محله چهارمردان قم غرفه خوشنویسی را به همراه چندتن ازهنرمندان راه اندازی کردیم و بعدها این کار فراگیر شد.
دراین مدت مجلس شورای اسلامی، نمایشگاه بین المللی تهران، جمکران، گلزار شهدا و چند سال در نمایشگاه های هیئتهای مذهبی و چند سال در سوگواره حدیث غربت غرفه خوشنویسی را داشتهام.
دو سال است که علاوه برخوشنویسی، ایستگاه پلاکاردنویسی را هم در سوگواره حدیث غربت ایجاد کردیم که بااستقبال بینظیری مواجه شده است.
سال قبل در ۱۰ شب با حضور سه تا شش هنرمند خوشنویس، بیش از هزار پلاکارد به نام حضرت زهرا(س) روی پارچه نوشته شد که از این تعداد شاید ۲۰۰ پلاکارد را من نوشتم.
در سوگواره حدیث غربت قم هم شبی ۵۰۰ تا ۶۰۰ خطاطی روی کاغذ ابر وباد نوشتیم؛ نمی خواهم بزرگنمایی کنم اما کار بسیار بزرگی بود.
خوشنویسی همیشه شلوغترین غرفه نمایشگاهها است؛ گاهی مراسم تمام شده و همه غرفهداران رفتند اما مردم برای دریافت برگه خوشنویسی ایستادهاند.
هنرمندان خطاط بدون تحرک مینشینند و ساعت ها مینویسند و حتی زمان نوشتن، نفس خود را هم حبس میکنند لذا برخی اوقات در فصل سرما دستهای ما کرخت میشود.
ایجاد موجی با اسامی مذهبی در رگ های شهر
۱۲ سال است به مناسبت ۲۸ صفر در ایستگاه صلواتی روستای صدخرو در نزدیکی مشهد، خوشنویسی روی خودروهایی که همه به سمت مشهد می روند را انجام می دهم؛ به دلیل استقبال زیاد مردم، دو خوشنویس دیگر به کمک آمدند که فرهنگسازی زیبایی شکل گرفته زیرا خودروها حداقل یک ماه با اسامی مذهبی تردد میکنند و گویا موجی در رگهای شهر ایجاد میشود.
دراین ایستگاه غرفه های متعددی از جمله توزیع غذا و تعمیر خودرو هست اما تنها خروجی که ماندگار میشود پلاکاردها و خط نوشتهها است.
ایستگاه پلاکاردنویسی جهت سردرب منازل و فروشگاهها را هم راهاندازی کردیم که اگر هر سال ۲۰۰ پلاکارد با نام حضرت زهرا(س) در شهر نصب شود تاثیر خود را میگذارد.
بیشترین کارهای بنده برای مناسبت های مذهبی انجام شده و بیشتر نام های ائمه بهخصوص امام حسین(ع) و حضرت فاطمه(س)، اللهم عجل لولیک الفرج و حضرت رقیه(س) است؛ در مناسبتهای مذهبی بیشتر اسامی مذهبی و در اعیاد هرچه مردم بخواهند برایشان مینویسیم.
سرمایهای همیشه همراه
گاهی در خیابان یا نمایشگاهی غرفه خوشنویسی را مشاهده و با اجازه آنان برای مردم خطهای نستعلیق، شکسته نستعلیق، ثلت و نثر مینویسم.
تا آنجا که بتوانم بهترین کار را انجام میدهم برخی میگویند نوشته از آنچه در ذهن ما بود بهتر شده و این برای من خیلی ارزشمند است.
از حس وحال وی زمان نوشتن که می پرسم میگوید: نوشتن آرامش خوبی دارد بهخصوص وقتی کار مذهبی باشد و در پایان، کار زیبا شود بیشتر به دل مینشیند و آدم حس میکند به او حواله شده است.
در زمان نوشتن همه انرژی هنرمند در دست وی میآید و گویا همه حواس در نوک انگشتانش میریزد تا دست خط نخورد و کلمات بالا وپایین نشود اما مردم متوجه این قضیه نمیشوند و فقط قلم را میبینند که دارد روان حرکت میکند و نمیدانند پشت حرکت صاف قلم کولهباری از تجربه وتلاش است.
ما میرویم و نوشتهها به یادگار میمانند
برخی پلاکاردها را به کربلا و نجف و شهرهای مختلف ایران میبرند و در مراسمهای مذهبی نصب میکنند و تصاویر آن را برای من میفرستند؛ عمر که تمام شود خطها سالیان سال به یادگار میماند و شاید نام ما تا مدتی سر زبان باشد.
در پاسخ به این سوال که به چه دلیل خطاطی سنتی را ادامه میدهید؟ میگوید: علاقه به نوشتن نام اهلبیت(ع) باعث ادامه دادن این کار برای من شد و هدف من از ایجاد ایستگاه خوشنویسی و پلاکاردنویسی این است که جوانان و علاقمندان جذب این هنر شوند و از نزدیک ببینند که همه کتیبه وپلاکاردها چاپی نیست.
خطاطی به شیوه سنتی، هنر زندهای است که هنرمند در لحظه خلق میکند و مخاطب و مشتاقان خاص خود را دارد و تفاوت آن با کارهای چاپی مانند تفاوت قالی دستباف و ماشینی است.
۴۲ سال است که در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی و در تمام نمایشگاهها تاکنون به صورت رایگان برای اهلبیت(ع) نوشتم و تعداد آن اصلا قابل شمارش نیست.
هیچ تجلیلی از هنرمندان خطاط سنتی نشده است
می پرسم دراین سالها از امثال شما که جوانی و عمرتان را گذاشتید چند بار تجلیل شده است؟ میگوید هیچ تجلیلی از هیچ ارگانی از ما نشده؛ فقط دوران جنگ یک اورکت دادند که آن زمان ۴۵۰ بود به ما که عضو فعال بسیج بودیم ۳۷۰ تومان دادند.
تجلیل ازهنرمندان تشویقی برای نسل های آینده است؛ جا دارد هنرمندان گمنام در زمینههای مختلف از سوی اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی و سازمان فرهنگی هنری شهرداری شناسایی شوند.
در قم هنرهای زیادی است اما پشتیبانی و تشویق نیست درصورتی که در شهرهای دیگر برخی اقدامات کوچک بزرگنمایی می شود.
اگر برنامهای با حضور هنرمندان برپا شود خاطرات قشنگی از زمان جنگ دارند زیرا همه مسئولان از صدر تا ذیل با تبلیغات و هنری ارتباط داشتند وهمه جنگ، خشونت و توپ و تانک نبود؛ اقدامات پشت جبهه مانند تدارکات و تبلیغات باید به تصویر کشیده شود.
بسیاری از هنرمندان مانند استاد کشفی و بهخصوص استاد موحد و استاد عبدالرضایی که بسیاری از کتیبههای حرم حضرت معصومه(س)، مسجد جمکران و حرم امام رضا(ع) را نوشتهاند و خط نوشتههای آنان در تمام استانهای کشور هست، در قم هستند اما هیچکس حتی مردم قم آنان را نمیشناسند.
https://qomgoya.ir/?p=19011