- نویسنده : مدیر مسئول
- 21 فروردین 1403
- کد خبر 21156
- 311 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
برای تهیه گزارش، وارد خانه کوچکی شدیم، باوجود کوچک بودن و نداشتن تجهیزات کافی که در هر خانهای نیاز است، در گوشههایی از اتاق حال و هوای امید داشتن به خدا و اهل بیت (ع) دیده میشد.
روایت ما از یک خانه ۱۲ متری با یک پدر که دچار بیماری صعبالعلاج شده، یک مادر که گاهی شرمنده خانواده میشود و سه فرزند نوجوان و محصلی است که طاقت دیدن رنجهای پدر را ندارند.
آنطور که مادر خانواده روایت میکند، بیست و پنج سال از آغاز زندگی مشترکشان میگذرد و امروز سه کودک که وارد عرصه نوجوانی شدهاند نتیجه این ازدواج است.
او داستان زندگی خود را اینگونه آغاز میکند: همه چیز از یک سال و نیم گذشته شروع شد، همسرم کار میکرد و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه یک دل درد آغاز مسیر دشواری شد که پیش روی ما است.
این مادر ادامه میدهد: پزشک بیماری را تومور و سرطان بدخیم تشخیص داد، هزینه اولیه عمل ۱۰۰ میلیون بود، طلاها، بخشی از اثاث منزل را فروختیم، پول پیش خانه را گرفتیم، به یک خانه ۱۲ متری با یک اتاق رفتیم و مابقی داشتههایمان از پول پیش صرف عمل شد.
او با بغض از پدرش به عنوان حامی اصلی خانواده یاد میکند و میگوید: پدرم با اینکه پیر بود و سن زیادی داشت حواسش به ما بود تا اینکه او را هم از دست دادیم و امروز هیچ حامی نداریم.
هر مادر و پدری، برآورده کردن کوچکترین خواستههای فرزندانش را آرزو دارد و برای آنها تلاش میکند، اما این مادر درحالی که بغضش بیشتر شده، میگوید: امسال حتی نتوانستیم لباس فرم مدرسه را تهیه کنیم، گاهی اوقات نمیدانم چه چیزی درست کنم و شبهایی بوده که فرزندانم گرسنه سر بر بالین گذاشتهاند، گاهی همسایهها پول نان را میدهند، روزهایی بوده که به مغازه میروم و دست خالی برمیگردم و میگویم بسته بود.
او ادامه میدهد: چند وقتی است در این خانه سفرهای پهن نشده و هر کس هر چه باشد را گوشهای میخورد، گاهی که بچهها از مدرسه بازمیگردند، شرمنده میشویم که چیزی روی گاز نیست.
مادر خانواده به هزینههای بالای درمان اشاره میکند و میگوید: همسرم در ماه دو بار باید شیمی درمانی شود، هزینه دکترها و پمادی که باید تهیه کنیم هم زیاد است و حداقل دو میلیون در ماه نیاز داریم، اگر هم پولی قرض میشود، در این راه هزینه میشود و چیزی برای خوراک باقی نمیماند.
او ادامه میدهد: حدود دو ماه است که تحت پوشش قرار گرفتهایم، ماهی دو میلیون مستمری دریافت میکنیم و دو میلیون هم یارانه داریم، که البته برای درمان هزینه میشود، بچهها که از مدرسه میآیند و نالهها و دردهای پدر را میبینند، میگویند طاقت دیدن رنج پدر را نداریم و از خانه بیرون میروند.
پدر خانواده هم با بغضی که دارد، میگوید: شرمنده همسر و فرزندانم شدهام و شبهایی هست که چند ساعت گریه میکنم.
مردم نوع دوست استان میتوانند برای حمایت و کمک به کاهش رنجهای این خانواده، از طریق شماره کارت اختصاصی ۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۱۶۶۱۶۶ اقدام کنند.
https://qomgoya.ir/?p=21156